تبادل لینک
هوشمند
برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان دیوونگی
های فسقل
دوکتورکوچولوم
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 25
بازدید ماه : 97
بازدید کل : 11970
تعداد مطالب : 69
تعداد نظرات : 264
تعداد آنلاین : 1
بالاخره رسید ... روز تولدم ... :)
روزی که... یکی دو هفته ذهنم درگیر این بود که روز تولدم باید خوشحال باشم یا ناراحت...( ؟! )
نمی دونستم باید ارزوی مرگ کنم... یا نه... خوشحال باشم که به دنیا اومدم...یا ناراحت باشم که هنوز نمردم...
ولی بالاخره امروز تصمیم گرفتم که خوشحال باشم. به این نتیجه رسیدم که مرگ، چیزیه که بالاخره سراغت میاد. این چیزی نیست که من بخوام ارزو کنم.
تصمیم گرفتم عوضش به هدف والایی که دارم فکر کنم. فارغ از تموم اتفاقایی که در گذشته افتاد. بیخیال از تموم اتفاقایی که قراره در اینده بیوفته.
چیزی که مهمه امروزه. امروز روزیه که من به دنیا اومدم. صبح یه روز قشنگ. توی یه بیمارستان.... وسط تهران...
بعد از بچه های دیگه ی مادرم که هنوز به دنیا نیومده فوت کردن..بعد از اون همه درد و سختی... من به دنیا اومدم.
من .
یه دختر کوچولو با چشم های خیلی کشیده مثل چینی ها.( الان دیگه اون قدر کشیده نیست. الان مدل کره ایه. )
با یه عاااااالمه موی مشکی روی سرش. طوری که وقتی از دور منو می اوردن مامانم فکر کرد روی سرم کلاه گذاشتن.
با یه دماغ فسقلی گوگولی مگولی اندازه ی نخود.
من .
احساساتی ، شوخ ، گاهی پرانرژی گاهی دپرس ، یه کم دیوونه ، یه کم عاقل ، اهل هنر، اهل نقاشی ، اهل موسیقی ، دیوونه ی پزشکی ، یه دی ماهی ، همیشه عاشق...
من .
مهم نیست که قبلا چه اتفاقاتی افتاده. به این نتیجه رسیدم که:
امروز
اولین روز از بقیه ی عمر منه.
پس امروز یه روز خاصه. روز منه. روز تولدم.
من...
امروز رو خرابش نمی کنم. امروز اولین روز شونزده سالگیمه. و قرار نیست هرگز دوباره تکرار بشه.
مرسی از پسرخاله و دختر خاله ام ،مونا و فواد ، مامانشون خاله جون عفت ، پسردایی و دختر داییم ، علی و مهسا، مامانشون یعنی زندایی جون فاطمه ام نتونست بیاد یه جا دعوت بود. پسرخاله دخترخالم مصطفی و نگار ، مامانشون خاله جون رفعت ، دخترخاله ام نازی، خاله جون رابعه ام که ساریه نتونست بیاد و دختر خاله های ورووجکم فاطمه و زهرا ، و مامان جون گلم که کلی زحمت کشید برای امروز. دست همگیتون درد نکنه که اومدین پیشم. اینم واسه شما ساختم و واستون اس ام اس کردم:
emrooz tavallode mane
bazam kenare man boodi
che hesse mahsharie ke
bazam be yade man boodi
خلاصه که خیلی خوشحالم کردی. از دوستای گلم مهشید و نازنین و سلدا و فاران و یگانه و طراوت و نرگس هم متشکرم که امروز صبح رو باهاشون گذروندم و بهم خوش گذشت. یه دنیا ممنون :* :* :*
تولدم فردای چهلم بود. می خوام از سرورم امام حسین(ع) بخوام منو ببخشه که امروز کیک خریدیم و دور هم جمع شدیم. ولی خب اهنگ نذاشتیم و نرقصیدیم. به هرحال منو ببخشید دلم می خواست روز تولدم بقیه کنارم باشن.
از بچه های نت هم که تبریک گفتن تشکر می کنم از اقا احسان گل ، از فافا جون مهربونم و از دوست عزیزم الهه که توی یکی از سایت ها تولدم رو تبریک گفته بود و یکی دیگه از بچه ها که اسمشو یادم نیست.
از دل ارای عزیزم هم ممنونم که تولدمو تبریک گفت و به یادم بود.
از بابای گلم هم تشکر می کنم که موقع این نیمچه جشن تولدم نبود اما شب وقتی اومد خونه یه ماچ گنده ازش گرفتم به همراه یه هدیه ی گنده :)
از بقیه ی بچه های کلاسم هم متشکرم که تولدم رو تبریک گفتن.
مرسی مرسی مرسی از همگی
روز تولدم اول برای همه بهترین هارو ارزومی کنم، بهترین ها...
بعد اون اخرماخر ها از خدا جونم می خوام که کمکم که یه خانوم دکتر عالی بشم و بتونم به مردم عزیزم خدمت کنم و هرجا هرکس به کمکم احتیاج داره درحد توانم بهش کمک کنم.
و در اخر میخوام به خداجونم بگم که:
عـ ــ ــ ـــ ــ ــــ ــ ـــ ــ ــ ـــاشقتم
همیشه باهام بمون عشق من...
:* :* :*
پ.ن : راستی روی کیکم پر از خامه های شکلاتی بود و روش چند تا توت فرنگی گنده و واقعی داشت. :)
جای شما خالی... :)
سلام به همگی.
شب یلداتون مبارک.
ایشالا که به قول قدیمیا ، صد سال به این سال ها باشه و هرسال خانواده ها دور هم جمع بشن مثل ایام قدیم. حالا کرسی که نه ولی همین که دور هم بشینیم هم خیلی خوبه. خدا ایشالا همیشه سایه ی پدر و مادر هارو بالای سرمون نگه داره. الهی امین.
اگه هوا دو نفره بود هم ایشالا که با مخاطب خاصتون برین کنار شومینه بشینین و چند لحظه به تموم لحظه های خوشی که داشتین فکر کنین. فقط به لحظه های خوش. و خدا رو شکر کنین.
اونایی هم که عزیزی رو از دست دادن، ایشالا که خدا بهشون صبر بده و توی این شب عزیز، به یاد عزیزانشون هم باشن و فاتحه بفرستن.
درسته که شب یلدا دیگه حال و هوای قدیم رو نداره و دیگه خبری از اون شاهنامه خونی ها و فال حافظ گرفتن های قدیمی نیست؛ ولی هنوز هم می تونیم کنار همدیگه یه هندونه قاچ کنیم و واسه هم از روی کتاب حافظ چند خط شعر بخونیم. نشد هم، از روی این تقویم هایی که فال حافظ دارن.
چه قدر خوبه که سعی کنیم چند خط قران هم بخونیم. تا بچه هامون از اون حال و هوای اینترنت و فیسبوک و ایکس باکس و وی چت ؛ در بیان و بفهمن که قدیما ، درسته که سرگرمی ها مثل الان نبود؛ ولی صلح و صفاش خیلی بیشتر از امروز بود. همه کنار هم دیگه سعی می کردن این شب رو، به دور از غم ها و ناراحتی ها سپری کنن نه مثل الان که تا دو نفر به هم میرسن شروع می کنن به غیبت کردن پشت نفر سومی. نه مثل الان که دیگه خواهر از خواهر، برادر از برادر خبر نداره.
اقایون، خانوما ، مامانا ، باباها ، امشب یه سری هم به پدر و مادرتون بزنین ببینین حالشون چه طوره.
به خدا دلشون براتون تنگ شده. مگه میشه کسی بچه اش رو دوس نداشته باشه؟
کینه ها و غم هارو بذارین کنار و از این لحظه ها لذت ببرین
اینو هم فراموش نکنین که امشب ، دعا ها بیشتر بالا میره. اگه دل هاتونو از کینه ها پاک کنین.
شب یلداتون مبارک.